یک اتفاق در زندگی ابنسینا
گویند: ابوعلیسینا که از اوایل عمر به مطالعه فلسفه مشغول بود، در قسمت مابعدالطبیعه به شبهات و بنبستهای فکری رسید، از این رو مدتی از تحصیل فلسفه کناره گرفت و دچار یأس و افسردگی شد. روزی در بازار بخـارا کتابفروش دورهگردی، کتابی را به وی عرضه داشت، ولی ابنسینا از خریدن آن امتناع ورزید.
کتابفروش گفت: مالک آن دچار فقر و تنگدستی است، اگر سه درهم بابت آن بدهی، دعاگوی تو خواهم بود. ابن سینا از باب اینکه احسانی کرده باشد، سه درهم داد و کتاب را به خانه آورد. دید از تصانیف ابونصر فارابی است و با خواندن آن مقاصد حکما را دریافت و مشکل فلسفی و فکری وی حل شد و به شکرانه رفع این مشکل علمی، مبلغی بین فقراء تقسیم کرد و بارها میگفت: اگر آن روز من از دادن سه درهم در بهای کتاب خودداری میکردم، هرگز به مقاصد حکما و فلاسفه اطلاع نمییافتم.
آیا آرزو دارید که آرام، خونسرد و خوددار باشید و فرصت کافی برای آن چه دلخواه شماست در اختیار داشته باشید؟ اگر چه رسیدن به این هدف مشکل به نظر می رسد، اما با کمی تلاش و تجدید نظر در افکار و اعمال خود می توانید به آن نزدیک شوید.
فراموش نکنید در دنیای شلوغ و پر استرس امروزی، به دست آوردن کمی آرامش می تواند غنیمت بزرگی باشد. بهتر است راهکارهای پیشنهادی ما را رعایت کنید:
بعثت:
به عقیده اکثر علمای شیعه، بعثت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در روز 27 ماه رجب، پنج سال پس از تجدید بنای کعبه، اتفاق افتاد و پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در این هنگام، چهل سال داشتند.
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، طبق رسم خویش چند روزی بود که برای عبادت و تفکر به غار حرا آمده بودند. در روز بیست و هفتم ماه رجب بود که جبرئیل (یکی از چهار فرشته مقرب الهی و مأمور ابلاغ وحی از جانب پروردگار به پیامبران) به سوی ایشان نازل شد. او بازوی پیامبر را گرفت و تکان داد و گفت: ای محمد بخوان. پیامبر فرمود: چه بخوانم؟ جبرئیل آیات آغازین سوره علق را از جانب خداوند نازل نمود:
"بسم الله الرحمن الرحیم. اقرأ باسم ربک الذی خلق. خلق الانسان من علق. اقرأ و ربک الاکرم. الذی علم بالقلم. علم الانسان مالم یعلم. به نام خداوند بخشنده مهربان. بخوان به نام پروردگارت که بیافرید. آدمی را از علق بیافرید. بخوان و پروردگار تو ارجمندترین است. خدایی که بهوسیله قلم آموزش داد و به آدمی آنچه را که نمیدانست، آموخت."
همراه اولین نزول وحی و در لحظه بعثت، حوادثی بزرگ اتفاق افتاد که از آن جمله میتوان به شنیده شدن صدای نالهای اشاره نمود. حضرت علی (علیه السلام) در این باره میگوید: "صدای ناله شیطان را در هنگام نزول اولین وحی به آن حضرت شنیدم. عرضه داشتم: "یا رسول الله این ناله چیست؟" فرمود: "این شیطان است که از اطاعت شدن مأیوس و ناامید شده و چنین به ناله در آمده است." سپس رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) اضافه فرمود: "تو میشنوی آنچه را من میشنوم و میبینی آنچه را که من میبینم الا اینکه تو مقام نبوت نداری و فقط وزیر و کمک کار من هستی و از راه خیر جدا نمیشوی."
همانطور که قبلاً نیز بیان شد، حضرت علی (علیه السلام) در مواقع مختلف از جمله در دوران خلوتگزینیهای پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) همراه حضرت بودهاند و این سخن امام علی (علیه السلام) در نهج البلاغه نیز به طور خاصی بیان میدارد که ایشان در لحظه نزول اولین وحی، در کنار پیامبر حضور داشتهاند. البته مطالعات تاریخی بیان مینماید که تنها شخصی که در آن لحظات، پیامبر را همراهی نموده، امام علی (علیه السلام) بود و احدی جز ایشان، ادعای همراهی رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در آن لحظات را ننموده است. جبرئیل پس از انجام وظیفه خود و ابلاغ آیات الهی، بار دیگر به آسمان بازگشت.
صفات برجسته امام کاظم(علیه السلام)
حضرت امام موسى کاظم(علیه السلام) عابدترین و زاهدترین، فقیه ترین، سخىترین و کریمترین مردم زمان خود بود، هر گاه دو سوم از شب مى گذشت نمازهاى نافله را به جا مىآورد و تا سپیده صبح به نماز خواندن ادامه مىداد و هنگامى که وقت نماز صبح فرا مىرسید، بعد از نماز شروع به دعا مىکرد و از ترس خدا آن چنان گریه مىکرد که تمام محاسن شریفش به اشک آمیخته مى شد و هر گاه قرآن مىخواند مردم پیرامونش جمع مىشدند و از صداى خوش او لذّت مى بردند.
آن حضرت، صابر، صالح، امین و کاظم لقب یافته بود و به عبد صالح شناخته مىشد، و به خاطر تسلّط بر نفس و فروبردن خشم، به کاظم مشهور گردید.
مردى از تبار عمر بن الخطاب در مدینه بود که او را مىآزرد و على(علیه السلام) را دشنام مى داد.
برخى از اطرافیان به حضرت گفتند: اجازه ده تا او را بکشیم، ولى حضرت به شدّت از این کار نهى کرد و آنان را شدیداً سرزنش فرمود.
روزى سراغ آن مرد را گرفت، گفتند: در اطراف مدینه، به کار زراعت مشغول است.
حضرت سوار بر الاغ خود وارد مزرعه وى شد.
آن مرد فریاد برآورد: زراعت ما را خراب مکن، ولى امام به حرکت خود در مزرعه ادامه داد وقتى به او رسید، پیاده شد و نزد وى نشست و با او به شوخى پرداخت، آن گاه به او فرمود: چقدر در زراعت خود از این بابت زیان دیدى؟ گفت: صد دینار.
فرمود: حال انتظار دارى چه مبلغ از آن عایدت شود؟ گفت: من از غیب خبر ندارم.
امام به او فرمود: پرسیدم چه مبلغ از آن عایدت شود؟ گفت: انتظار دارم دویست دینار عایدم شود. امام به او سیصد دینار داد و فرمود: زراعت تو هم سر جایش هست. آن مرد برخاست و سر حضرت را بوسید و رفت. امام به مسجد رفت و در آنجا آن مرد را دید که نشسته است. وقتى آن حضرت را دید، گفت: خداوند مىداند که رسالتش را در کجا قرار دهد. یارانش گرد آمدند و به او گفتند: داستان از چه قرار است، تو که تا حال خلاف این را مىگفتى. او نیز به دشنام آنها و به دعا براى امام موسى(علیه السلام) پرداخت. امام(علیه السلام) نیز به اطرافیان خود که قصد کشتن او را داشتند فرمود: آیا کارى که شما مىخواستید بکنید بهتر بود یا کارى که من با این مبلغ کردم؟و بسیارى از این گونه روایات، که به اخلاق والا و سخاوت و شکیبایى آن حضرت بر سختیها و چشمپوشى ایشان از مال دنیا اشارت مىکند، نشانگر کمال انسانى و نهایت عفو و گذشت آن حضرت است.
دیده فرو بر به گریبان خویش
عیب کسان منگر و احسان خویش
دیده فروبر به گریبان خویش
آینه روزی که بگیری به دست
خودشکن آنروز مشو خودپرست
خویشتن آرای مشو چون بهار
تا نکند در تو طمع روزگار
عمر به خشنودی دل ها گذار
تا زتو خشنود شود کردگار
دردستانی کن و درمان دهی
تات رسانند به فرمان دهی
گرم شو از مهر وزکین سرد باش
چون مه وخورشید جوان مرد باش
هرکه به نیکی عمل آغاز کرد
نیکی او روی بدو باز کرد
مخزن الاسرار نظامی
بیشترین حرف و صحبتهایی که مردم این روزها به هم می گن اینه که: همه چیز رو گرون کردن.به فکر مردم نیستن. معلوم نیست دارن چیکار میکنن و.....
من نه تحلیل گر اقتصادی هستم نه سیاسی یه شهروند عادی مثل شما ها هستم که نظر خودم رو میگم شما اگه نظری دارید می تونید در قسمت نظرات بنویسید. من میخوام بگم که یه بخشی از این گرونی به خودمون برمی گرده چرا که ما نعمتهای خدا رو شکر نمی کنیم.
شکر نعمت نعمتت افزون کند
کفر نعمت از کفت بیرون کند
ما باید خدا رو به خاطر نعمتهایی که به ما داده شکر کنیم وقتی من به عنوان یه نانوا نان رو با بدترین کیفیت به مشتری تحویل می دم و خیلی از قسمتهای نان بیرون ریخته می شه آیا کفران نعمت نشده؟
هم نانوا کفر نعمت کرده که نان خوب تحویل نداده هم من که نان رو می ریزم تو سطل آشغال همراه با دیگر زباله ها!!!!!!
غیر از اون ما در مصرف برنج هم تا دلت بخواد اسراف می کنیم وحالا که برنج گرون شده سرگردون شدیم. من خودم دیدم که تو سطل زباله کنار خیابون، برنج ته ظرف غذا رو ریختن و رفتن. طرف مهمونی میده می بینی بعضی مهمونا برنجشون رو نمی خورن که کلاس داره.بعد هم نیم ساعت بعد میزبان برنجهای دست نخورده رو می ریزه دور. حالا شما قضاوت کنید این شکر نعمته یا کفران نعمت؟
خلاصه اینکه بخشی از گرونی به خودمون برمی گرده.
بعد از طرف دیگه هم نیگاه کنید تورم وگرونی در بیشتر نقاط جهان دیده می شه و ما نباید با دامن زدن به این مسئله افراد محتکر و سود جو واز خدا بیخبر رو تحریک کنیم که جرات پیدا کنن و اجناس دیگه رو به تبع گرونی برنج و پودر لباس، گرون کنن.
از طرفی باید یه خورده قناعت رو تو زندگیمون پیاده کنیم راستش اینه که ما تجمل گرا هم شدیم .
ما نباید با یه گرونی همه کارهای دولت رو از بین ببریم به هرحال هر دولتی که شکل می گیره با یکسری مشکلاتی روبرو می شه که هر چی هم سعی بکنه یه جای کار می لنگه ما باید واقع بین باشیم و هر کمبودی رو سر دولت خراب نکنیم .
در مجموع چند جمله کلیدی مبحث رو می نویسم:
1- شکرنعمت کنیم.
2- اسراف نکنیم.
3- منطقی تر فکر کنیم.
4- به مشکلات دامن نزنیم.
5- محتکران و گرانفروشان را به مراجع ذی صلاح معرفی کنیم.
درمحضر امام خمینی(ره)
انتظار
از غم دوست دراین میکده فریاد کشم
دادرس نیست که درهجررخش داد کشم
داد وبیداد که در محفل ما، رندی نیست
که برش شکوه برم داد زبیـداد کــشم
در محضر حافظ
مرا مى بینى و هر دم زیادت مى کنى دردم
ترا مى بینم و میلم زیادت مى شود هر دم
به سامانم نمى پرسى نمى دانم چه سر دارى
به درمانم نمى کوشى نمى دانى مگر دردم
نه راهست این که بگذارى مرا بر خاک و بگریزى
گذارى آر و بازم پرس تا خاک رهت گردم
ندارم دستت از دامن بجز در خاک و آندم هم
که بر خاکم روان گردى بگیرد دامنت گردم
فرو رفت از غم عشقت دمم دم مى دهى تا کى
دمار از من برآوردى نمى گویى برآوردم
شبى دل را به تاریکى ز زلفت باز مى جستم
رخت مى دیدم و جامى هلالى باز مى خوردم
کشیدم در برت ناگاه و شد در تاب گیسویت
نهادم بر لبت لب را و جان و دل فدا کردم
تو خوش میباش با حافظ برو گو خصم جان میده
چو گرمى از تو مى بینم چه باک ازخصم دم سردم
وظایف مسئولان در بیان حضرت امام علی (ع):
1- به هنگام پذیرش مسئولیت، هدیه نپذیریدواگرهمه جهان را به شما بدهند تا به موری ستم کنید،نکنید.(1)
2- مسئولان بایددر خانه های ساده زندگی کنند و زندگی هایی بسیار محدود داشته باشند وگرنه مسئول اسلامی نیستند.(2)
3- مسئولان باید چیزی بیشتر از حق لازم از مردم نگیرند واحترام مردم را نگهدارند.(3)
4- مسئولان باید حقوق محرومان را ، تمام وکمال در اختیار آنان قراردهند واز خدای متعال بترسند ودر این باره کوتاهی نکنند.(4)
1.نهج البلاغه، ترجمه وشرح :فیض الاسلام خطبه215
2.همان ،نامه3
3.همان،نامه25
4.همان،نامه 26
بلند همتی
گـویند پـشه بـرلـب دریــا نشسته بـود
درفـکرسرفکنده به صـد عـجزو صـد عـنا
گفتند چیست حـاجتت ای پـشه ضعیف
گفت آنـکه آب این همه دریا بود مـرا
گفتند حـوصله چـو نــداری مـگوی ایـن
گفتا به نــاامیـدی ازو چـون دهم رضــا
مـنگر به ناتوانی شـخص ضـعیف مــن
بنگرکه این طلب زکجا خاست واین هوا
دیوان عطار ص62
شان نزول آیات ۲۸ تا ۳۱ سوره کهف کلیک کنید.
کتاب فلسفه زیارت را دریافت کنید.
موسیقی بی کلام زیر را دریافت کنید.