مبارزه اسلام با بی بندوباری جنسی:
می دانید که دین مقدس اسلام برای روابط جنسی محدودیتهایی قائل شده است که به نفع انسانهاست.این محدودیتها در کام یابی جنسی:
1- به بهداشت روانی جامعه کمک می کند.
2- باعث تحکیم روابط خانواده می شود و صمیمیت کامل بین زوجین برقرار می شود.
3- موجب حفظ و استیفای نیروی کار و فعالیت اجتماع می شود.
4- ارزش زن دربرابر مرد بالا می رود.
آزادی جنسی باعث هیجان و التهابات جنسی می شود و به تبع آن تقاضای سکس به صورت یک عطش روحی در می آید.
اما آرامش نیرو و غریزه جنسی چگونه صورت می گیرد؟ به دو صورت:
1- ارضای غریزه جنسی در حدحاجت
2- جلوگیری از تحریک وتهییج
می توان از مطالب بالا به این نتیجه رسید که سرکوبی غریزه جنسی از طرفی و از سویی دیگر بی بندوباری جنسی مانع رشد و کمال انسان می شود.
ارضای حلال و به موقع غریزه جنسی ضامن سلامتی و رستگاری فرد و جامعه است.
در پایان از کلام وحی بهره می گیریم که خداوند متعال در آیه پنجم سوره مؤمنون می فرمایند: (( همانا اهل ایمان رستگار شدند......... آنها که دامن خویش را از شهوت ناروا باز می دارند.))
بخیلی از خواب بیدار شد و صدایی شنید.پرسید: این صدای چیست؟
گفتند: اسب توست ، جو می خورد.
گفت: من چیزی را که مالم را تلف کند،نمی خواهم.اسب را بفروشید.
منبع: ریاض الحکایات،حبیب اللهشریف کاشانی ص128
در قسمت پیوندها کلیک کنید.
اعمال مشترکه ماه شعبان
1- هر روز هفتاد مرتبه ذکر «اَسْتَغْفِرُاللهَ وَ اَسْئَلُهُ التَّوْبَةَ» گفته شود.
2- هر روز هفتاد مرتبه ذکر « اَسْتَغْفِرُاللهَ الَّذى لا اِلهَ اِلاّ هُوَ الرَّحْمنُ الرَّحیمُ الْحَىُّ الْقَیّوُمُ وَ اَتُوبُ اِلَیْهِ» گفته شود. و در بعضى روایات "الْحَىُّ الْقَیُّومُ" پیش از "الرَّحْمنُ الرَّحیمُ" است و عمل به هر دو خوبست و از روایات استفاده مىشود که بهترین دعاها و ذکرها در این ماه استغفار است و هر کس هر روز در این ماه هفتاد مرتبه استغفار کند مثل آن است که هفتاد هزار مرتبه در ماههاى دیگر استغفار کند.
میلاد با سعادت حضرت امام حسین (ع) ٬ ابالفضل العباس(ع) و امام سجاد (ع) مبارک.
جواب دندان شکن
می گویند : روزی نادرشاه با سید هاشم خار کن – روحانی نجف – در نجف ملاقات کرد. (و این مرد را بدین سبب خارکن می خواندند که با خارکنی روزگار می گذارند.)
نادر به سید هاشم رو کرد و گفت :
شما واقعاً همت کرده اید که از دنیا گذشته اید.
سید هاشم با همان سادگی روحانیت گفت :
برعکس ، همت را شما کرده اید که از آخرت گذشته اید!
اثرات رنگها بر زندگی ما:
آشکار است که رنگها به طرق گوناگون بر زندگی ما اثر میگذارند. همگی تشخیص میدهیم که چقدر وابسته به رنگهای خاص در کفش، لباس، آرایش، لوازم خانگی و اسباب کار در محیط زندگی خود هستیم. رنگهای مو و ناخن و لب از پُر فروشترین تولیدات در سراسر دنیا هستند و نیازی نیست که به نقش و اهمیت رنگ پوست انسان اشارهای کنیم. اما اگر تصور میکنید که آن وابستگیها ربطی به خواص درمانی رنگها ندارند اشتباه میکنید، زیرا بنا به تأکید روانشناسان و مردم شناسان و کارشناسان روش رنگ درمانی، نقش رنگ در زندگی ما خیلی مهم تر از تنها قشنگتر کردن ظاهر چیزها یا ظاهر خویشتن است. متأسفانه این موضوع نیز چون بعضی دیگر رشتههای پزشکی مکمل، آنگاه که مسئله ثابت کردن آن پیش کشیده میشود، وارد پهنه انرژیهای نادیدنی یا به قول شکاکان وارد پهنه ماوراءالطبیعه میشود و فهم آن برای غربیها دشوار میگردد.
در قدیم مردم فکر میکردند که خواب پیامهای آسمانی است. اما امروزه میدانیم که خواب از مغز ما ایجاد میشود.
خواب بر اثر فعالیت ذهن ناآگاه بهوجود میآید. بعضی از متخصصان میگویند که ما خواب انجام دادن چیزهایی را میبینیم که در بیداری نمیتوانستهایم انجام بدهیم. بنابراین مغز ما میکوشد آرزوهایی را که در روز عملی نمیشوند در خواب عملی کند.
وقایعی که در طول روز اتفاق میافتند بر آنچه که ما در شب خواب میبینیم اثر میگذارند. اغلب خواب کسانی را میبینیم که به تازگی آنها را دیدهایم یا با آنها صحبت کردهایم.
احساساتی که در خواب به شما دست میدهد، قبلاً در مغز شما بوده است و خواب فقط آنها را علنی می کند.
چیزی را که شما در خواب میبینید، به حالت ذهن و جسمتان بستگی دارد و احتمالاً خوابی که در حالت سلامتی و شادابی میبینید با خوابی که در حالت مریضی و ناراحتی میبینید تفاوت دارد.
یک اتفاق در زندگی ابنسینا
گویند: ابوعلیسینا که از اوایل عمر به مطالعه فلسفه مشغول بود، در قسمت مابعدالطبیعه به شبهات و بنبستهای فکری رسید، از این رو مدتی از تحصیل فلسفه کناره گرفت و دچار یأس و افسردگی شد. روزی در بازار بخـارا کتابفروش دورهگردی، کتابی را به وی عرضه داشت، ولی ابنسینا از خریدن آن امتناع ورزید.
کتابفروش گفت: مالک آن دچار فقر و تنگدستی است، اگر سه درهم بابت آن بدهی، دعاگوی تو خواهم بود. ابن سینا از باب اینکه احسانی کرده باشد، سه درهم داد و کتاب را به خانه آورد. دید از تصانیف ابونصر فارابی است و با خواندن آن مقاصد حکما را دریافت و مشکل فلسفی و فکری وی حل شد و به شکرانه رفع این مشکل علمی، مبلغی بین فقراء تقسیم کرد و بارها میگفت: اگر آن روز من از دادن سه درهم در بهای کتاب خودداری میکردم، هرگز به مقاصد حکما و فلاسفه اطلاع نمییافتم.
آیا آرزو دارید که آرام، خونسرد و خوددار باشید و فرصت کافی برای آن چه دلخواه شماست در اختیار داشته باشید؟ اگر چه رسیدن به این هدف مشکل به نظر می رسد، اما با کمی تلاش و تجدید نظر در افکار و اعمال خود می توانید به آن نزدیک شوید.
فراموش نکنید در دنیای شلوغ و پر استرس امروزی، به دست آوردن کمی آرامش می تواند غنیمت بزرگی باشد. بهتر است راهکارهای پیشنهادی ما را رعایت کنید:
بعثت:
به عقیده اکثر علمای شیعه، بعثت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در روز 27 ماه رجب، پنج سال پس از تجدید بنای کعبه، اتفاق افتاد و پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در این هنگام، چهل سال داشتند.
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، طبق رسم خویش چند روزی بود که برای عبادت و تفکر به غار حرا آمده بودند. در روز بیست و هفتم ماه رجب بود که جبرئیل (یکی از چهار فرشته مقرب الهی و مأمور ابلاغ وحی از جانب پروردگار به پیامبران) به سوی ایشان نازل شد. او بازوی پیامبر را گرفت و تکان داد و گفت: ای محمد بخوان. پیامبر فرمود: چه بخوانم؟ جبرئیل آیات آغازین سوره علق را از جانب خداوند نازل نمود:
"بسم الله الرحمن الرحیم. اقرأ باسم ربک الذی خلق. خلق الانسان من علق. اقرأ و ربک الاکرم. الذی علم بالقلم. علم الانسان مالم یعلم. به نام خداوند بخشنده مهربان. بخوان به نام پروردگارت که بیافرید. آدمی را از علق بیافرید. بخوان و پروردگار تو ارجمندترین است. خدایی که بهوسیله قلم آموزش داد و به آدمی آنچه را که نمیدانست، آموخت."
همراه اولین نزول وحی و در لحظه بعثت، حوادثی بزرگ اتفاق افتاد که از آن جمله میتوان به شنیده شدن صدای نالهای اشاره نمود. حضرت علی (علیه السلام) در این باره میگوید: "صدای ناله شیطان را در هنگام نزول اولین وحی به آن حضرت شنیدم. عرضه داشتم: "یا رسول الله این ناله چیست؟" فرمود: "این شیطان است که از اطاعت شدن مأیوس و ناامید شده و چنین به ناله در آمده است." سپس رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) اضافه فرمود: "تو میشنوی آنچه را من میشنوم و میبینی آنچه را که من میبینم الا اینکه تو مقام نبوت نداری و فقط وزیر و کمک کار من هستی و از راه خیر جدا نمیشوی."
همانطور که قبلاً نیز بیان شد، حضرت علی (علیه السلام) در مواقع مختلف از جمله در دوران خلوتگزینیهای پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) همراه حضرت بودهاند و این سخن امام علی (علیه السلام) در نهج البلاغه نیز به طور خاصی بیان میدارد که ایشان در لحظه نزول اولین وحی، در کنار پیامبر حضور داشتهاند. البته مطالعات تاریخی بیان مینماید که تنها شخصی که در آن لحظات، پیامبر را همراهی نموده، امام علی (علیه السلام) بود و احدی جز ایشان، ادعای همراهی رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در آن لحظات را ننموده است. جبرئیل پس از انجام وظیفه خود و ابلاغ آیات الهی، بار دیگر به آسمان بازگشت.
صفات برجسته امام کاظم(علیه السلام)
حضرت امام موسى کاظم(علیه السلام) عابدترین و زاهدترین، فقیه ترین، سخىترین و کریمترین مردم زمان خود بود، هر گاه دو سوم از شب مى گذشت نمازهاى نافله را به جا مىآورد و تا سپیده صبح به نماز خواندن ادامه مىداد و هنگامى که وقت نماز صبح فرا مىرسید، بعد از نماز شروع به دعا مىکرد و از ترس خدا آن چنان گریه مىکرد که تمام محاسن شریفش به اشک آمیخته مى شد و هر گاه قرآن مىخواند مردم پیرامونش جمع مىشدند و از صداى خوش او لذّت مى بردند.
آن حضرت، صابر، صالح، امین و کاظم لقب یافته بود و به عبد صالح شناخته مىشد، و به خاطر تسلّط بر نفس و فروبردن خشم، به کاظم مشهور گردید.
مردى از تبار عمر بن الخطاب در مدینه بود که او را مىآزرد و على(علیه السلام) را دشنام مى داد.
برخى از اطرافیان به حضرت گفتند: اجازه ده تا او را بکشیم، ولى حضرت به شدّت از این کار نهى کرد و آنان را شدیداً سرزنش فرمود.
روزى سراغ آن مرد را گرفت، گفتند: در اطراف مدینه، به کار زراعت مشغول است.
حضرت سوار بر الاغ خود وارد مزرعه وى شد.
آن مرد فریاد برآورد: زراعت ما را خراب مکن، ولى امام به حرکت خود در مزرعه ادامه داد وقتى به او رسید، پیاده شد و نزد وى نشست و با او به شوخى پرداخت، آن گاه به او فرمود: چقدر در زراعت خود از این بابت زیان دیدى؟ گفت: صد دینار.
فرمود: حال انتظار دارى چه مبلغ از آن عایدت شود؟ گفت: من از غیب خبر ندارم.
امام به او فرمود: پرسیدم چه مبلغ از آن عایدت شود؟ گفت: انتظار دارم دویست دینار عایدم شود. امام به او سیصد دینار داد و فرمود: زراعت تو هم سر جایش هست. آن مرد برخاست و سر حضرت را بوسید و رفت. امام به مسجد رفت و در آنجا آن مرد را دید که نشسته است. وقتى آن حضرت را دید، گفت: خداوند مىداند که رسالتش را در کجا قرار دهد. یارانش گرد آمدند و به او گفتند: داستان از چه قرار است، تو که تا حال خلاف این را مىگفتى. او نیز به دشنام آنها و به دعا براى امام موسى(علیه السلام) پرداخت. امام(علیه السلام) نیز به اطرافیان خود که قصد کشتن او را داشتند فرمود: آیا کارى که شما مىخواستید بکنید بهتر بود یا کارى که من با این مبلغ کردم؟و بسیارى از این گونه روایات، که به اخلاق والا و سخاوت و شکیبایى آن حضرت بر سختیها و چشمپوشى ایشان از مال دنیا اشارت مىکند، نشانگر کمال انسانى و نهایت عفو و گذشت آن حضرت است.